00:00
08:26
در کنار گلبنی خوشرنگ و بو، طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
♪
از غرورش هر چه من گویم، یک از صدها نگفتم
نکته ای در وصف آن افسونگر رعنا نگفتم
♪
تاج رنگینی به سر داشت، خرمنی گل جای پر داشت
در میان سبزه هر سو بی خبر ازخود گذر داشت
♪
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
نخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی خبر از کاردنیا
من که خود مفتون هر نقش و جمالم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بدم گرم تماشا
♪
چو شد ز شور او فزون غرور او پای زشتش شد هویدا
هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا
♪
چو غنچه بسته شد، پرش شکسته شد تا بدید آن زشتی پا
هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا
♪
من همان طاووس مستم، چتر خود نگشاده بستم
یک جهان ذوق و هنر هستم ولی با صد دریغا
سینه ای بی کینه دارم، روح چون آئینه دارم
گنج شعر و شور و حالم، این همه نقدینه دارم
جلوه آن مرغ شیدا، گفتة جان پرور من
پای آن طاووس زیبا، این دل بی دلبر من
♪
در کنار گلبنی خوشرنگ و بو، طاووس زیبا
با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا
♪
از غرورش هر چه من گویم، یک از صدها نگفتم
نکته ای در وصف آن افسونگر رعنا نگفتم