00:00
02:04
تا زندگی معنی استفادست
وابستگی یه حس سادست
دل دادن توش خیلی سخته
ولی دل پس کشیدن اشتباهست
یه راه بلند، یه قصه ناب
یه حال عجیب تو یک چهره تار
تو لذت کاملی پشت نقاب
نه تو خوبی نه من رو جلد کتاب
من مغزم از من مسموم
تا لبخند زد بی منظور
با اخم گفتم من از توم
دل حاکم عقلم دستور
تو چنتا چرخش از چرخ روزگار
دیدی که میگی حرفه تو نگام
کم پَر کشیدی پشت این پلان
گیریم که این گریمه رو چشام
چند دور خوندی تو از رو من
که پا گذاشتی تو محدودم
احساسام من محدودن
از باقی جز عشق محرومم
یکتا تو هر چی مجموعم
خورشیده داغ منظومم
نه جاهلم من نه معقولم
به دیو تنهایی محکومم
میشه داد رفت (این حسو)
میشه داد زد (این حسو)
میشه پاک کرد (این حسو)
میشه پاک کرد (این حسو)
خاک کرد و موند، یا آب کرد و برد
ساز بود و زد، یا رقص کرد و مُرد
پایین بیا از شیب باورت
دنیا رو جمع کن زیر دامنت
نذار بفهمن چی تو چنگته
وگرنه اون روز روز آخره
به حرفم گوش کن که
انسانیت تو هوش مُرده
موجود گشنه توش گرگه
چه درنده بود چه موش مرده